کالبدشکافی ارزش اتریوم: مدل‌های ارزش‌گذاری یک ابرکامپیوتر جهانی

بروزرسانی در15 مرداد 1404
کالبدشکافی ارزش اتریوم: مدل‌های ارزش‌گذاری یک ابرکامپیوتر جهانی

کالبدشکافی ارزش اتریوم: مدل‌های ارزش‌گذاری یک ابرکامپیوتر جهانی

 

ارزش‌گذاری اتریوم یکی از پیچیده‌ترین و بحث‌برانگیزترین موضوعات در دنیای مالی مدرن است. برخلاف سهام شرکت که ارزش آن بر اساس سود و دارایی‌های مشهود سنجیده می‌شود، یا یک کالا مانند طلا که ارزش آن ریشه در کمیابی و کاربرد صنعتی دارد، اتریوم یک دارایی چندوجهی و بی‌نظیر است. این دارایی همزمان یک ارز دیجیتال، یک کالای دیجیتال (به عنوان سوخت شبکه) و مهم‌تر از همه، یک دارایی مولد (Productive Asset) است که جریان نقدی ایجاد می‌کند. این ماهیت ترکیبی، استفاده از یک مدل ارزش‌گذاری واحد را غیرممکن می‌سازد. با این حال، با بلوغ شبکه، به ویژه پس از رویداد تاریخی مرج (The Merge) و گذار به اثبات سهام (Proof-of-Stake)، چارچوب‌های تحلیلی قدرتمندی پدید آمده‌اند که به سرمایه‌گذاران اجازه می‌دهند تا با دیدی دقیق‌تر، ارزش ذاتی این ابرکامپیوتر غیرمتمرکز جهانی را تخمین بزنند.

از یک دارایی انتزاعی به یک دارایی مولد

مهم‌ترین تحول در ارزش‌گذاری اتریوم، گذار آن از یک دارایی صرفاً مبتنی بر شبکه و کاربرد، به یک دارایی مولد سرمایه بود. قبل از «مرج»، ارزش اتریوم عمدتاً با استفاده از معیارهای انتزاعی مانند قانون متکالف (Metcalfe's Law) یا مدل کالایی «نفت دیجیتال» سنجیده می‌شد. اما با معرفی اثبات سهام، دو مکانیزم اقتصادی بنیادین به شبکه اضافه شد که امکان استفاده از مدل‌های مالی سنتی را برای اولین بار فراهم آورد:

۱. درآمد کارمزد شبکه (Staking Rewards): در سیستم جدید، اعتبارسنج‌ها (Validators) اتریوم خود را برای تأمین امنیت شبکه استیک (Stake) کرده و پاداشی را در قالب کارمزدهای تراکنش‌های کاربران دریافت می‌کنند. این درآمد، یک جریان نقدی (Cash Flow) قابل پیش‌بینی مانند سودی که یک شرکت به سهامداران خود می‌دهد، برای هولدرهای اتریوم ایجاد می‌کند.

۲. سوزاندن کارمزدها (EIP-1559): مکانیزم بهبود EIP-1559 بخشی از کارمزد هر تراکنش را برای همیشه از چرخه خارج یا «می‌سوزاند». این فرآیند یک فشار ضدتورمی (Deflationary) ایجاد می‌کند که به مثابه بازخرید سهام (Share Buyback) در بازار بورس عمل می‌کند. با کاهش عرضه کل، ارزش هر واحد اتریوم باقی‌مانده به طور طبیعی افزایش می‌یابد.

این دو ویژگی، سنگ بنای مدرن‌ترین و معتبرترین مدل‌های ارزش‌گذاری اتریوم هستند.

مدل اول: تحلیل جریان‌های نقدی تنزیل‌شده (DCF)

مدل جریان‌های نقدی تنزیل‌شده (Discounted Cash Flow - DCF) یک روش استاندارد در امور مالی برای ارزش‌گذاری یک شرکت بر اساس پتانسیل درآمدزایی آینده آن است. پس از «مرج»، تحلیلگران می‌توانند این مدل را مستقیماً برای اتریوم به کار گیرند.

  • منطق مدل: این مدل ارزش ذاتی اتریوم را برابر با مجموع تمام «جریان‌های نقدی» آینده آن (یعنی درآمدهای حاصل از کارمزدها که به سهام‌گذاران می‌رسد)، تنزیل‌شده به ارزش فعلی، در نظر می‌گیرد. به عبارت ساده‌تر، این مدل به این سوال پاسخ می‌دهد: «اگر اتریوم یک شرکت بود که تمام سود خود را بین سهامدارانش تقسیم می‌کرد، امروز چقدر ارزش داشت؟»
  • فرآیند اجرا: تحلیلگران با تخمین رشد آینده اکوسیستم اتریوم (رشد دیفای، NFT، بازی‌ها و راهکارهای لایه دوم)، میزان درآمد کارمزدهای شبکه در سال‌های آینده را پیش‌بینی می‌کنند. سپس، با در نظر گرفتن یک نرخ تنزیل که ریسک‌های مرتبط با سرمایه‌گذاری را منعکس می‌کند، ارزش فعلی این درآمدهای آتی را محاسبه می‌کنند. مجموع این ارزش‌ها، ارزش ذاتی شبکه اتریوم را نشان می‌دهد.
  • نتیجه: این مدل به سرمایه‌گذاران یک لنگرگاه بنیادی و مبتنی بر اعداد ارائه می‌دهد. از این منظر، خرید سریع و آسان اتریوم دیگر تنها یک سفته‌بازی روی قیمت آینده نیست، بلکه به منزله خرید سهمی از یک زیرساخت فناوری جهانی است که درآمد واقعی تولید می‌کند.

مدل دوم: اتریوم به عنوان «اوراق قرضه اینترنتی»

این مدل روی جنبه «مولد بودن» اتریوم از طریق استیکینگ تمرکز دارد و آن را با یکی از اصلی‌ترین ابزارهای مالی سنتی، یعنی اوراق قرضه، مقایسه می‌کند.

  • منطق مدل: استیکینگ اتریوم (Staking ETH) یک بازدهی یا سود (Yield) نسبتاً پایدار و قابل پیش‌بینی را برای هولدرهای آن به ارمغان می‌آورد. این بازدهی را می‌توان به عنوان «نرخ بهره بدون ریسک» دنیای اینترنت یا یک «اوراق قرضه اینترنتی» در نظر گرفت. سرمایه‌گذاران با قفل کردن دارایی خود، به تأمین امنیت شبکه کمک کرده و در ازای آن پاداش دریافت می‌کنند.
  • فرآیند اجرا: این مدل، بازدهی واقعی (Real Yield) حاصل از استیکینگ اتریوم (سود سالانه منهای نرخ تورم شبکه) را با بازدهی سایر دارایی‌های درآمدزا، مانند اوراق قرضه خزانه‌داری آمریکا، مقایسه می‌کند. اگر بازدهی استیکینگ اتریوم به طور قابل توجهی بالاتر از این اوراق قرضه باشد (با در نظر گرفتن ریسک اضافی)، این امر اتریوم را به یک گزینه سرمایه‌گذاری بسیار جذاب برای سرمایه‌گذاران نهادی و افرادی که به دنبال درآمد منفعل هستند، تبدیل می‌کند.
  • نتیجه: این مدل یک کف قیمتی منطقی برای اتریوم تعریف می‌کند. تا زمانی که شبکه بازدهی قابل رقابتی ارائه دهد، تقاضای پایداری برای خرید و استیکینگ آن وجود خواهد داشت که از ارزش آن حمایت می‌کند.

مدل سوم: اتریوم به عنوان «نفت دیجیتال»

این مدل که پیش از «مرج» نیز محبوبیت داشت، روی کاربرد اتریوم به عنوان یک کالای (Commodity) ضروری برای فعالیت در شبکه تمرکز می‌کند.

  • منطق مدل: این مدل، اتریوم را به نفت در اقتصاد جهانی تشبیه می‌کند. همانطور که برای به حرکت درآوردن ماشین‌ها، کارخانه‌ها و کل اقتصاد نیاز به نفت است، برای اجرای هرگونه عملیات در شبکه اتریوم – از یک تراکنش ساده گرفته تا اجرای یک قرارداد هوشمند پیچیده در دیفای یا ساخت یک NFT – نیاز به پرداخت گس (Gas) با استفاده از اتر (ETH) است. بنابراین، اتر سوخت ضروری این ابرکامپیوتر جهانی است.
  • فرآیند اجرا: ارزش اتر در این مدل با استفاده از معادله مبادله (MV = PQ) تخمین زده می‌شود. در این معادله، PQ نمایانگر اندازه کل اقتصاد دیجیتالی است که روی اتریوم ساخته شده (ارزش کل تراکنش‌ها، حجم معاملات دیفای، فروش NFT و غیره). M ارزش کل بازار شبکه اتریوم (Market Cap) و V سرعت گردش پول (Velocity) است. با پیش‌بینی رشد اقتصاد دیجیتال اتریوم (PQ)، می‌توان تخمین زد که ارزش شبکه اتر (M) برای پشتیبانی از این اقتصاد چقدر باید باشد. رشد راهکارهای لایه دوم نیز در این مدل اهمیت دارد، زیرا با افزایش فعالیت کلی اکوسیستم، تقاضا برای اتر به منظور تسویه حساب نهایی در لایه اول را افزایش می‌دهد.
  • نتیجه: این مدل، ارزش اتریوم را مستقیماً به رشد و پذیرش اکوسیستم آن گره می‌زند. هرچه اپلیکیشن‌های بیشتری روی اتریوم ساخته شوند و کاربران بیشتری از آن استفاده کنند، تقاضا برای «نفت دیجیتال» افزایش یافته و ارزش آن بالاتر می‌رود.

مدل چهارم: معیارهای ارزش شبکه (قانون متکالف و نسبت NVT)

این مدل‌ها کمتر به عنوان ابزار ارزش‌گذاری دقیق و بیشتر به عنوان «شاخص‌های سلامت» شبکه به کار می‌روند.

  • قانون متکالف (Metcalfe's Law): این قانون بیان می‌کند که ارزش یک شبکه با توان دوم تعداد کاربران متصل به آن متناسب است. برای اتریوم، به معنای آن است که با افزایش تعداد آدرس‌های فعال، توسعه‌دهندگان و اپلیکیشن‌ها، ارزش شبکه به صورت نمایی و نه خطی رشد می‌کند. این یک چارچوب مفهومی قدرتمند برای درک پتانسیل رشد بلندمدت اتریوم است.
  • نسبت ارزش شبکه به تراکنش‌ها (Network Value to Transactions): این نسبت که به عنوان معادل کریپتویی نسبت P/E در بازار سهام شناخته می‌شود، ارزش کل شبکه را به حجم تراکنش‌های دلاری روی آن تقسیم می‌کند. نسبت NVT بالا می‌تواند نشان‌دهنده حباب قیمتی (ارزش شبکه بسیار بیشتر از کاربرد واقعی آن) باشد، در حالی که نسبت پایین، ممکن است به معنای کم‌ارزش‌گذاری شدن شبکه باشد. البته با انتقال بخش زیادی از تراکنش‌ها به لایه‌های دوم، کاربرد این شاخص برای لایه اول اتریوم پیچیده‌تر شده است.

رویکرد موزاییکی برای درک ارزش

هیچ‌کدام از این مدل‌ها به تنهایی نمی‌توانند تصویر کاملی از ارزش اتریوم ارائه دهند. یک تحلیلگر هوشمند از «رویکرد موزاییکی» استفاده می‌کند و قطعات پازل را از هر مدل در کنار هم قرار می‌دهد تا به یک درک جامع دست یابد. مدل‌های جریان نقدی (DCF) و اوراق قرضه اینترنتی، یک «کف ارزش‌گذاری» منطقی و مبتنی بر درآمدهای واقعی شبکه ارائه می‌دهند. مدل نفت دیجیتال، پتانسیل رشد آینده را بر اساس گسترش اکوسیستم آن ترسیم می‌کند و در نهایت، معیارهای سلامت شبکه مانند قانون متکالف و نسبت NVT، نبض فعالیت و پذیرش فعلی آن را می‌سنجند. اتریوم یک دارایی منحصر به فرد است و ارزش‌گذاری آن نیز نیازمند یک نگاه چندبعدی است که تمام جنبه‌های آن به عنوان یک پول قابل برنامه‌ریزی، یک کالای دیجیتال و یک دارایی مولد را در بر گیرد.

هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.